نقوی، فاطمینژاد/
نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی و شروع فعالیت انتخاباتی نامزدها دوباره به فضای گفتمانی جامعه رنگ و بوی سیاسی داده است. برای مواجهه و انتخاب درست در انتخابات پیش رو با دکتر تینا امین چهارسوقی نویسنده کتاب «رتوریک سیاسی در ایران، سازوکارهای اقناع در مجلس شورای اسلامی» به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
خانم امین! رتوریک در بیان ساده به چه معناست؟
رتوریک را اگر بخواهیم درست ترجمه کنیم یعنی به کار بردن ابزارهای اقناع؛ البته به کار بردن ابزارهای اقناع نیاز به هنری دارد که باید ذیل یک علم اتفاق بیفتد، پس میتوان رتوریک را علم به کارگیری هنر ابزارهای اقناع دانست.
آیا واقعاً مشکل امروز فضای سیاسی و مجلس پیش روی ما بحث رتوریک است؟
اگر بخواهیم منطقی صحبت کنیم مشکل جهان در گفتمانسازی است؛ چرا که گفتمانسازی ابزاری برای بیان درونیات و از لوازم مدیریت، قدرت و راهبردهای سیاسی است. وقتی از رتوریک سیاسی صحبت میکنیم یعنی راهبردهایی که میتواند ساختهای استدلالی و اقناعی برای طرح مباحث سیاسی را ایجاد کرده و به چالش بکشد. اگر این ابزارها را نداشته باشیم گفتمانهای ما معیوب و ناقص خواهند بود. وقتی به ساختار گفتمانسازی در کشور خودمان نگاه میکنیم میبینیم هر چقدر به آن برچسب بزنیم باز هم در یک نقطه به بنبست میخورد. یکی از دلایل این اتفاق این است که افراد ساختار درست تشکیل گفتمان و دفاع از آن را نمیدانند.
پیادهسازی این تز در مجلس چه تفاوتهایی ایجاد میکند؟
در کتاب رتوریک سیاسی لازمه اینکه به خروجی برسیم مطالعه روی ادوار مختلف مجلس بود. به همین منظور برنامه ریاست جمهور و برنامه پیشنهادی وزیران برای دولت دوازدهم و صحبتهای موافقان و مخالفان را برای سفسطه در این مورد بررسی کردیم. در بدنه نطقهایی که در حمایت یا علیه برنامهها صحبت شده بود بررسی کردیم که چه میزان و چه انواعی از سفسطه داریم. وقتی واژگان احساسی، تهییج احساسات یا بیدار کردن هیجانات انسانی یا حزبی و سیاسی سبب شود انسان به یک برنامه نظر مثبت یا منفی بدهد، مشخص است که هیچ استدلالی در ارکان آن برنامه انجام نشده است. به همین دلیل شما میبینید کسی که از این طریق نظر مثبت را گرفته پس از گذشت یک بازه زمانی برنامهاش با شکست روبهرو میشود. همین چرخه دوباره چنین فردی را به جلسه پرسش و پاسخ و استیضاح میرساند و چون در دفعه اول به خاطر نطقهای سفسطهآمیز به آن رأی داده شده بود دوباره از لحاظ کارآمدی مورد سنجه و پرسش قرار میگیرد. در حالی که چنین مسیری میتوانست با نگاه عاری از سفسطه و هیجانات زودتر اتفاق بیفتد. بنابراین خیلی از اتفاقاتی که در مجلس اتفاق میافتد بهواسطه همین تصمیمگیریهای هیجانی است.
شاید اگر بخواهیم مهارت رتوریک را به یک خانواده که مشکل گفتوگو دارد آموزش دهیم، خیلی استقبال کند ولی اگر بخواهیم آن را در حد اشل سیاسی به یک نماینده آموزش دهیم، در وهله اول نمیپذیرد و در نهایت ترجیح میدهد یک نطق پرشور عوام زده داشته باشد.
متفکرانی مثل شهید بهشتی و دکتر شریعتی از مدل رتوریک استفاده میکردند؟
نمیتوانم قضاوت کنم که دکتر شریعتی و شهید بهشتی در دوران خودشان به این کلیدواژه رسیده بودند یا خیر؛ ولی هنگامی که به صحبتهای شهید بهشتی از منظر رتوریک نگاه میکنیم میبینیم ایشان رتوریک بسیار بالایی دارند؛ چرا که نقل قولها و بیانات ایشان را در جامعه امروز حتی میتوانیم شبیهسازی کنیم. هنوز با شنیدن صدای شهید بهشتی یک اقناع اولیه به ما دست میدهد و این کاملاً با توجه به فضای امروز جامعه ما فراجناحی است و هیچکس نمیتواند نادیده بگیرد که خود صدا و بیان شهید بهشتی چه در مجلس و چه بیرون آن، یک صدای اقناعکننده است. وقتی به محتوا و حتی به زبان بدن ایشان توجه میکنیم فکر میکنیم که یا ایشان ذاتاً سخنور و ناطق بودند یا رتوریک را به بهترین وجه کسب کردهاند. من تاکنون فیلمی از ارائههای دکتر شریعتی را ندیدم تا زبان بدن و بیان ایشان را بررسی کنم، اما وقتی متون دکتر شریعتی را بررسی میکنیم میبینیم پیچیدگیهای این متن نسبت به بافت گفتمانی امروز ما بسیار زیاد است.
دلیل بیتوجهی و عدم مواجهه ما با مسئله رتوریک چه بوده است؟
مهمترین دلیلش این است که جزو مسائل و دغدغهمندی ما نبوده است. در بررسی آثار ایرانی نیز ما به چنین موضوعی برنخوردیم و درنهایت از منظر فصاحت و بلاغت ما چند کتاب محدود داشتیم.
به نظر، ما با یک بحران اظهار نظر روبهرو هستیم که هر کسی در هر زمینهای اظهار نظر میکند؛ رتوریک برای این موضوع چه راه حلی دارد؟
در گفتمانسازی نکتهای در مورد تمام حاکمیتهای جمهوری به اسم آزادی بیان وجود دارد. افراد احساس میکنند هر آنچه میخواهند را در بافت فرهنگی، سیاسی یا شخصی میتوانند بگویند، اما افراد برای این آزادی بیان هیچ حد و حصری قائل نیستند. این حرف به این معنا نیست که باید جلو گفتمانها را گرفت و گفتمانسازی انجام نشود؛ چرا که اتفاقاً یکی از راههای گفتمانسازی این است که بپذیریم کثرت گفتمانها و گفتوگوها را داریم. در کثرت گفتمانهاست که گفتمان صحیح میتواند خود را نشان بدهد و به یک هژمونی برسد. گفتمانها در تضاد با یکدیگر به قدرت میرسند و شکل میگیرند. بنابراین کثرت آرا از یک منظر میتواند به گفتمانسازی کمک کند ولی از منظر دیگر سبب شکلگیری گفتمانهایی میشود که اصل و ریشه ندارند. حتی مثلاً در دورهمی شب یلدا میبینید افراد نظرات مختلفی دارند و حتی تحلیلهای متفاوتی را بدون طی کردن مراحل تحلیل و بدون تفکر انتقادی ارائه میدهند. این افراد اسم تفکر انتقادی را به اسم نقد کاهش داده و نقد را تا حد برچسب زدن تقلیل میدهند. در حالی که تحلیل گفتمان انتقادی این نیست که ما هر نظر شخصیمان را به اسم تحلیل قالب کنیم.
نظر شما